خاطرات صدای وکیل

خاطرات دفتر وکالت صدای وکیل

خاطرات صدای وکیل

خاطرات دفتر وکالت صدای وکیل

داستانهای واقعی و پند آموز از پرونده های وکالتی دفتر حقوقی صدای وکیل

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متاهل» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

مادر 23 ساله!

داستان خانمی که امروز برای مشاوره آمده بود...

۲۳ سالشه...

۸ سال قبل برای اینکه به خواستگاری پسرخاله و پسرعمو نه بگه، به خواستگار دیگش که تهران کارگری میکنه بله میگه و به تهران میاد.

مدعیه از اول هیچ احساسی بینشون نبوده و هنوز هم نیست... لذا باید جدا بشن.

ظاهر موجهی داره، مسلط حرف میزنه، خانه‌داره و یه دختر  ۵ساله دارن، ادامه میده:

من دیپلم ردی ام اما همسرم سیکلم نداره؛ پسر خوبیه ها اما دوسش ندارم، بی جربزه‌اس... ناتوانه... حتی وقتی باهم بیرون میریم مجبورم مانتوی بلندتر بپوشم و آرایش نکنم؛ نگرانم کسی به من چیزی بگه و همسرم نتونه ازم حمایت کنه نمیخام شاهد بی‌عرضگیش باشم.

سه سال قبل با پسری به اسم سینا دوست شدم، نتونستم... عذاب وجدان داشتم بعد از یکسال کات کردیم به همسرم هم گفتم البته گفتم فقط چت و دردودل می‌کردیم؛ به احمد قبولوندم که بی‌تقصیر نبوده اون هم قول داد مشاوره بریم و بیشتر به من توجه کنه.

اما حالا که نگاه میکنم همسرم ضعیفتر از ایناس، اون نمیتونه حتی حق خودشو در محل کار یا از همکاراش بگیره و من زجر می‌کشم، اگر چه خودش ضعف و ناتوانیش را در محترمانه و مودبانه بودن رفتارش توجیه می‌کنه و غیر اونو بی‌ادبی می‌شماره... راهی غیر از طلاق نداریم، باید زودتر جدا بشیم... راستی... 

-طلاق چقدر طول می کشه؟!

ذهنم جا ی دیگری است... نگاهش می کنم: 

-با کسی دوست هستی؟

کمی در صندلی جا به جا می‌شود چشم از من بر می‌دارد: 

-بله

-اسمش چیه؟

-سعید!

-چند سالشه؟

-۱۵ سال از من بزرگتره!

-مجرده؟

-جدا شده!

-کارش چیه؟

-تو میدون تره‌بار کار می‌کنه!

- همسرت سعید، چند سالشه؟

-سعید!!!؟

-احمد، منظورم احمد بود گفتم همسرت.

لبخند می‌زند: میبینی... سعید روحش اینجا پیش منه...! اسمشو بردیم... 

به دیوار خیره می شود: تازه دارم معنای عشقو می‌فهمم.

کنجکاوانه نگاهش می‌کنم...

- ۲۸سال، ۲۸سالشه... باهم صحبت کردیم راضیش کردم طلاق توافقی بگیریم و موقتا همخونه بشیم گفته بچه هم برای تو، منم گفتم مهریه نمیخوام!

فردا میارمش وکالتنامه رو امضا کنه، یه وقت بهش نگین با سعید دوستم!

راستی... طلاق توافقی چقدر طول می‌کشه!؟


چه می‌توانم به او بگویم... بیست سال تجربه را چطور سرش فریاد بکشم، اصلا گوش شنوایی هست؟


پایان


نکته1: سعید پسر سفت و محکمی است و خصوصیات مردانه دارد... داد می زند... فحش میدهد... اما احمد..!؟



با خود زمزمه میکنم: 

هرکه گریزد ز خراجات شام

بارکش غول بیابان شود!


#علی_مهاجری

#وکیل_دادگستری

#صدای_وکیل

https://t.me/khateratevakil

http://sedayevakil.com/

  • نسرین اخوان
  • ۱
  • ۰

فکرم را تمام روز مشغول کرده بود...

تجربه ای سخت که داشتنش برای ما اگرچه ارزان است اما نمیدانم برای نویسنده چقدر تمام میشود.

برای سایت صدای وکیل ایمیل زده است:


راستش هشت سال پیش وقتی مجرد بودم با خانومی متاهل و دارای یک فرزند، دوست شدم که یه جورایی فاحشه به حساب میومد در محل گاو پیشانی سفید بود و همه به چشم بد اون رو میشناختند. 

من نوزده سال بیشتر سن نداشتم... 

یکی از دوستام منو با این خانوم آشنا کرد...

خلاصه کنم دوستی من با این زن خیلی جدی شد تا جایی که یکسال باهم دوست بودیم و رابطه نزدیک فراوون داشتیم. بعد از یکسال ایشون باردار شد و رابطه من و ایشون به پایان رسید. 

دو سال بعد از اون جریان من ازدواج کردم و فی‌الحال دارای فرزند هستم.

مشکل از اونجا شروع شد که چند وقت قبل این خانوم با من تماس میگیره و میگه اون بچه که در اواخر دوستی باردار شده بود از منه و من پدرش هستم.

وحشت کردم با تعجب و اضطراب گفتم بعد از سه سال زنگ زدی منو اذیت کنی؟ اگه پول میخای بیا بدم ولی اینکارو نکن.

- نه... پول نمیخام. فقط میخاستم بگم این بچه‌ی توئه. 

- تو شوهر داری با چند نفر رابطه داشتی و... چرا من؟

- ببین من مطمئنم این بچه از توئه... منکه چیزی نمیخوام فقط نمیتونستم بهت نگم لازم بود بدونی.

.

.

.

حالا یکسال از تماسش گذشته اما من روزبروز بیقرارتر میشم...به زنم پیشنهاد دادم بیا جدا شیم با تعجب میگه چرا!!!؟

نمیدونم چی بگم اصلا کلا زندگیمون ریخته بهم. نمیدونم چیکارکنم. 

این زن قصد شکایت نداره اما فکرش، یادش، وجودش و اینکه چکار کرده، واسه من عذاب دهنده است شایدم روزی این رازو افشا کنه. 

طاقت نیاوردم... رفتم بچه رو از دور دیدم... 90درصد راست میگه بچه از منه.

خدایا چکار کنم!؟

زندگیم داره از هم میپاشه اگه زنم بفهمه یا پدر مادرم بفهمن بخدا خودکشی می کنم. 

تصویر بچه که یادم میاد قلبم میگیره و عرق سرد میکنم لطفا بگید چه خاکی به سرم بریزم... 

من فقط 19سالم بود!!!

#علی_مهاجری 

#وکیل_دادگستری 

#صدای_وکیل 

https://t.me/khateratevakil

http://sedayevakil.com/

  • نسرین اخوان